شایلین و مهرنوش
سلام دخملی قشنگ من اهفته پیش روز سه شنبه و چهارشنبه من به خاطر سرماخوردگیم نتونستم بیام سر کار. روز پنج شنبه هم مهرنوش با مامانش اومدن ناهار خونه مون. از اونجایی که شما به راحتی با بچه ها دوست نمیشی همش خدا خدا می کردم که نکنه با مهرنوش هم دوست نشی و بهشون خوش نگذره. از قبل یکی از کتابهای می می نی رو گرفته بودم و دو تا گل سر هم که امسال از چین آورده بودم برای مهرنوش کنار گذاشته بودم تا شما اونا رو به دوستت هدیه کنی. مهرنوش جون با شما تو یه روز و یه بیمارستان به فاصله 3 ساعت به دنیا اومده. یعنی شما ساعت 8 صبح اونم ساعت 11 به دنیا اومد. من و خدیجه یعنی مامان مهرنوش زمانی که شما دو تا رو به دلیل زردی تو بیمارستان کودکان بستری کرده بودن دوست ش...
نویسنده :
مامانی
15:15