شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

shaylin1

شایلین و نقاشی روی دیوار

1391/10/13 11:13
نویسنده : مامانی
1,148 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خوشگل مامانی

امروز خوشبختانه سرم خلوته. از صبح که اومدم دو سه تا کار داشتم اونا رو انجام دادم حالا نشستم به پای وبلاگ شما. دیروز وقتی رسیدم خونه دیدم مامان جون لباسای شما رو پوشونده و شما آماده ای برای رفتن به خونه خودمون. آقا جون شما رو برد خونه مون منم رفتم یه کم خرید کردم برگشتم خونه. وقتی رسیدم دیدم شما داری دنبال ماژیکهات میگردی منم برات آوردم و طبق معمول فرش رو زدیم کنار شما شروع کردی به خط خطی کردن سرامیکها. یه کمی کباب درست کردم با اشتهای تمام خوردی. نوش جونت نازنینم. بعد هم تشریف بردی سر کابینت و سفره بزرگه رو که مخصوص مهموناست آوردی و انداختی تو پذیرایی. خواستم جمع کنم جیغ و داد کردی که نچون میخوام غذا بیارم. خوب منم کوتاه اومدم و بازم مثل همیشه شما زندگی رو کن فیکون کردی. خدا بابایی رو حفظش کنه تا اونو داریم غمی نداریم ما میریزیم اون جمع میکنه طفلک. الهی که همیشه زنده باشه و تندرست. آقا جون بعد یه ساعت رفتن خونه شون کمی بعدشم بابایی تشریف آوردن. البته من یه کمی با بابایی قهر بودم. هر چند قهر ما زیاد دوامی نداره و بابایی اینقد میره میاد که آشتی میکنیم دیگه.بعد از اینکه بابایی تشریف آوردن شما مداد شمعی ها رو گرفتی و شروع کردی روی دیوار نقاشی کشیدن. هرچقدر گفتیم شایلین خانم دیوار بوم نقاشی نیست نمی تونیم تمیز کنیم سخته... ولی قبول نکردی که نکردی. ما هم راضی شدیم تا شما بعد از اینکه کارتو کردی تمیز کنیم دیوار رو.

اینم عکس شما در حال کشیدن شاهکار جدیدتون بر روی دیوار

دیشب همسایه مون چون یه پسر کوچولو مهمونشون بود شما یه پات خونه خودمون بود یه پاتم خونه اونا منم همش تو راه پله وسط دو تا خونه مونده بودم.تا شما راضی بشی برگردی خونه. مثلا میخواستیم شب زود بخوابیم ولی به لطف شما تا ساعت دوازده و نیم بیدار بودیم.

امروز صبح هم اصلا نمی تونستم بیدار بشم خیلی خوابم میومد. ولی ناچاری بلند شدم  تا بیشتر دیرمون نشه. لباسای شما رو هم در حالیکه خواب بودی پوشوندم. اینم عکس شما در حالیکه تو بغل بابایی خوابی و آماده ای واسه رفتن به خونه مامان جون، تا من شما رو تحویل بدم و بیام اداره.

چند تا عکس دیگه از شما اینجا آپلود میکنم

شایلین خانم دو ماه پیش در خونه خاله نوشین در حال حرف زدن با تلفن.(خاله لاله پشت خطه و شایلین گلی داره در مورد لالایی شبکه پویا واسه خاله جونش توضیح میده)

شایلین خانم هفته پیش رفته سراغ کشوهای کمدش و لباسهای یک سال پیش خودشو برداشته دونه دونه کرده تنش.(مامان شایلین هنوز چند تا از لباسهای کوچیکی جوجوشو تو کشو نگهداری میکنه که همیشه جلو چشمش باشه،آخه عاشقشم چیکار کنم) این خانم خوشگله عاشق لباسهای بچگیشه

اینم شایلین خانم دست تو دست بابایی در پارک لاله

دخملی بردیا پسر داییشو بغل کرده  و بردیا کوچولو هم بیخبر از اینکه شایلین چه بلایی میخواد سرش بیاره داره لبخند میزنه. بعد از این بغل کردن صمیمانه، دخملی گوش این نی نی کوچولو رو کشید البته خیلی آروم.(بردیا اینجا دو ماه و 19 روزه شه)

روزی که مامانی واسه شایلین جونش کش مو خریده و موهاشو بسته و شایلین خانم هم داره عشق میکنه با این چند تا دونه موهاش. عاشق اون موهای نازتم عشقم

دخمل نانازی روی مبل نشسته و ژست گرفته تا مامانی ازش عکس بندازه. قربون ژستتم عسلم

 

دخملی دوستت دارم.بوس بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

nafi3
13 دی 91 11:17
ای دخمل شیطون چرا دیوارو خط خطی کردی
مامان رادمان
13 دی 91 14:32
سلام.الهی جونم.چه نقاشی خوشگلی.
شادی
15 دی 91 15:53
سلام به مهتاب جون و شایلین نازنینم
وبلاگ جدید مبارک ، به به چه عکسای قشنگی ، هزار ماشاا... به شایلین جون




سلام شادی جونم خوبی عزیزم؟آقای دکتر خوبن؟دلمون واستون تنگ شده. مرسی که به وبمون سر زدی و نظر دادی بازم بیا این طرفا. بوس بوس
مامان حسنا
21 بهمن 91 12:50
ماشالا به دختر نازتون
عزیزم خوشحال میشم به وب دخمل منم بیای


سلام مامان عزیز حسنای ناز. عزیزم مرسی که به وبمون سرزدی. اومد وب دخمل خوشگلت و حسنا کوچولو رو با اون چشای ملوسش دیدم. خدا برات نگهش داره. هزار ماشاالله خوشگله. لینکتون میکنم و با هم دوست میشیم.حسنا رو ببوسید.بوس بوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد