شایلین و موبایل

دختر قشنگم سلام

نمیدونی چند روزیه چقدر حالم به خاطر تو بده. همش نگرانتم. آخه یبوستت خوب نشده چهارشنبه هم بردمت دکتر ولی دارو نداد و دستور غذایی داد. میدونم از ترس درد، خودتو نگه میداری و نمیری دستشویی. ولی این چند روز تعطیلی یه حسنی داشت اونم این بود که تونستم راضیت کنم بالاخره به دستشویی فرنگیت عادت کنی و حالا دیگه تو همون لگنهای مخصوصت جیش و پی پی میکنی. خدا کنه حالت زودتر خوب خوب بشه گل نازم.

میخوام بهت بگم که چقدر به سی دی و تلفن من علاقه داری. به اون حدی که دیگه وقتی خونه خودمون هستیم همش داری سی دی تماشا میکنی و نمیذاری ما تلویزیون ببینیم. منم خیلی نگران اینم چون خیلی با دقت نگاه میکنی و محو شخصیتها و موضوعات سی دی ها میشی. البته من اصلا کارتون نمیگیرم برات فقط سی دی های آموزشی خریدم که الانم در نظر دارم بارنی رو برات بخرم. وقتی هم از تلویزیون خسته میشی میری سراغ گوشی من و با اون بازی میکنی. همه چی گوشی منو بلدی و بدون کمک من قفلشو باز میکنی حتی بعضی وقتا پیامکهای حاوی حروف نامفهوم به دیگران میفرستی. هر کاری میکنم بهم پس نمیدی تا خودت دلت نخواد. امروز صبح باز خونه مامان جون بودیم. وقتی داشتم آماده میشدم چشاتو باز کردی و دوباره بستی و همونجوری هی خودتو تکون میدادی و گریه میکردی و یه چیزی میگفتی. من اولش فکر کردم میگی بغلت کنم. کنارت دراز کشیدم و بغلت کردم باز نا آرومی کردی و یه چیزی گفتی. تازه متوجه شدم که موبایلو میخوای سریع موبایلمو دادم دستت. گرفتی و دوباره خوابیدی. حالا من هی میخواستم یواشکی از دستت بگیرم سفت میگرفتی و میترسیدم بیدار شی ولش میکردم. خلاصه منتظر شدم تا کامل خوابت برد و از دستت آروم کشیدم و سریع اومدم اداره. امروز هم به خاطر این مسئله دیرم شد. وای که چقدر من همیشه دیرم میشه. همیشه ساعت هشت و نیم میرسم سرکارامروز هم همش خواب آلوده بودم و خمیازه میکشیدم. دکتر هم میگفت چرا گریه میکنی.

 خوب دخترم من باید جمع کنم و برم خونه چون شما منتظرمی. عاشقتم مهربون دختر نازم. بوس بوس