شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

shaylin1

گله های مادرانه

1393/4/30 10:20
نویسنده : مامانی
687 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  دخترم همنفسم امیدم

امروز اینقدر دلم پره که اومدم اینجا ازت گله کنم کوچولوی نازم.آخه مدت زمان طولانی هست که شما به شدت داری منو اذیت میکنی. چه جوری؟اینجوری که اصلا هیچی نمیخوری. بعضی وقتا به شدت میشینم و زار زار گریه میکنم. اینقد در برابر خوردن مقاومت میکنی که آتیش میگیرم. آخه چجوری میتونی اینقد گرسنه بمونی. از وقتی یادمه شما اینجوری بودی بد غذا بدغذا. هی چی درست میکنم میارم نمیخوری میگی گرسنم نیست. نه دوس ندارم و هزار بهونه دیگه. و یا یه ذره میخوری و میری کنار.تا پارسال میرفتم فروشگاهها همه جا رو میگشتم و هر چی که به نظرم خوب و بود ممکن بود شما بخوری میخریدم و میاوردم. درست میکردم ولی باز نمیخوری و من دوباره چیز جدیدی رو امتحان میکردم و نمیخوردی......غمگینالان دیگه اینقدر خرید نمیکنم چون تقریبا همه چیو امتحان کردم. هر نوع مولتی ویتامینی رو هم که دکترات بهت دادن فایده ای رو خوردنت نداشته ولی خیلی خوب شربتها رو میخوردی از اول. مامانی میدونم  الان که اینا رو میخونی میگی ای بابا مامانم چه چیزایی نوشته ولی مطمئنم روزی که مادر  بشی تازه اونوقت میفهمی این دغدغه های مادرانه یعنی چی؟ مال من دیگه از حد دغدغه ساده گذشته و تبدیل به یک غم درونی شده. دارم عذاب میکشم و خودمم نمیدونم چیکار کنم. میگم بذار گشنه بمونه تا خودش غذا بخواد ولی وقتی گشنت میشه غذا نمیخوای یه چیزی میری برمیداری مثل یه کوچولو کیک  بعد سریع سیر میشی و میذاریش کنار. فقط زمانی خوب غذا میخوری که تو حموم باشیم. اونوقت من تند تند غذاتو میذارم دهنتو خیلی خوب میخوریش. حسرت نشستنت سر سفره و مثل بچه های دیگه غذا خوردنت به دلم مونده. دلم میخواد یه بار بهم بگی مامانی مثلا فلان غذا رو برام بپز. هی خدا کجایی توغمگینشاید به نظر بعضیا مسخره بیاد ولی من خیلی دپرس و غمگینم بخاطر این موضوع. شایلینم کاش یه بار بیای با من یا بابا برای درست کردن غذا علاقه نشون بدی و مثلا کمکمون کنی. هر وقت بهت پیشنهاد میدم بیا با هم یه غذایی مثلا درست کنیم نمیای. خیلی لجبازی میکنی در مورد این مسئله. چون میدونی من خیلی حساسم. دیگه دستمو خوندی و نمیشه کاریش کرد. الانم دیگه معدت کوچیک شده. چیکار کنم خدایا. مربی مهدت میگه تا قاشق آخر غذاشو خودم میذارم دهنش میخوره. یعنی واقعا میخوری؟!!!!!میگه بعضی وقتا بهونه میاری ولی ایشون به هر نحوی غذاتو میده. سوالفقط شاید یه روز در هفته یا دو روز در هفته خوب غذا بخوری بقیش همینجوری هستی. دیگه دارم دق مرگ میشم من. خدایا خودت کمکم کن.

چند وقتی هست که برای رفتنت به مهد هزار جور بهونه میاری و بیشتر وقتا هم خونه هستی. دیروز که صبح داشتم میبردمت تو ماشین گفتی مامان میشه یه روز قرار بذاریم و خاله لیلا(مربی مهد) رو دعوت کنیم و براش گل بخریم؟ گفتم چشم. بعد از اینکه اومدم اداره بهش زنگ زدم موضوع رو گفتم ایشونم گفت سخته و از این حرفا. ولی وقتی برگشتیم خونه عصر بعد از اومدن بابا رفتیم بیرون.آخه گوشی من از دیروز خراب شده دیگه شارژ نمیشد بردیم اونو دادیم تعمیر و شام رفتیم رستوران و شما عسل مامان سفارش زرشک پلو دادی. وقتی غذا رو آوردن هر کاری کردم مرغ نخوردی فقط پلو خالی با زرشک خوردی و دوغ.موقع برگشتن خونه یه شاخه گل رز سفید صورتی گرفتیم و خیلی خوشگل و خوشحال برگشتیم خونه. تو کوچه گل رو که تو دستت تکون میدادی یهو خورد به دیوار  و از وسط نصف شدغمگیناولش هیچی نگفتی ولی بعد چند دقیقه گریه رو شروع کردی. دیگه نمیتونستیم اونوقت شب دوباره گل بخریم چون وقتی ما رفتیم داشت تعطیل میشد گل فروشی. بالاخره اومدیم خونه و بابا  گل رو باند پیچی کرد و شما رو راضی کردیم. امروز صبح بابا به خاله لیلا تعریف کرده بود که چه اتفاقی افتاده و چرا این گل باند پیچی شده. و اگر امروز گل نمیبردی به خاله لیلا مطمئنا یه سمفونی زیبا از نوع جیغ وداد رو اول صبح باید تحمل میکردیم. ولی خوب خاله لیلا هم از این همه احساس و شعف شما خوشحال شده بود و گل رو از شما پذیرفته بود. فدات بشم نازنین با احساسم. لطفا منو اینقدر اذیت نکن. خوب بخور تا خوب رشد کنی محض رضای خدا. من که چیزی برات کم نمیذارم تا حد توانم حداقل شما هم همکاری کن باهام و نا امیدم نکن نفسم. چرا هر روز باید گریه کنم من. تو امید دل منی نازنینم لطفا هر کاری میکنی بکن فقط غذا بخور . امیدوارم روز به روز عاقلتر که میشی بهتر هم بشی و بدونی مامانت چقدر در رنج و عذابه از این همه لجبازی شما.

بعضی وقتا که ناراحتم و بغض میکنم هی جیغ و داد میزنی و میگی: اخم نکن گریه نکن با من حرف بزن . مامان به من نیگا کن . بعد بغلت میکنم و میگم  باشه ببین چقدر خوشحالم میگی نههههههه واقعی باش واقعی باش. میگم چجوری. میگی بگو عشق من گل من دوستت دارم نفس من.... بعد دیگه میبینم اوضاع خرابه لبخند واقعی تحویلت میدم و قربون صدقت میرم و سرتو میندازی پایین میری سراغ کارات. وای من یه لحظه هم نمیتونم ناراحتیمو بروز بدم. واقعا بعضی وقتا به شدت کم میارم از دست شما. خدا همیشه محافظت باشه عمرم.

هر روز میای سرتو میذاری رو قلبم و میگی میخوام صدای خواهرمو بشنوم. کدوم خواهر؟ من نمیدونم والاسوالفکر میکنی من همچنان یه نی نی تو قلبمه. بعضی وقتا میگم حتما یه نی نی براش بیارم. ولی سریع پشیمون میشم و جراتمو از دست میدم. این روزا همش میپرسی مامان وقتی نی نی به دنیا میاد لباس نپوشیده میگم نه و پشت سرش سیل چراهای مختلفه که سرازیر میشه و باید با حوصله بهت جواب بدم.همش دلت میخواد یه خواهر بزرگتر از خودت داشته باشی. یعنی آروزی محالدلخوراینروزا همش داری کارتون اسمورفها رو نگاه میکنی منم به شدت به این کارتونه علاقمند شدم و گاهی همراه هم میشینیم و نگاه میکنیم. دایی فردین از 40 روز پیش رفته  سربازی و تا هفته پیش تو اهواز بود یه بار وقتی زنگ زده بود سریع گوشی و از من گرفتی و قبل از سلام و علیک گفتی: ای بابا این چیه رفته تو اسمورفم. دهنتو اسمورف کن و غش غش خندیدی و گوشیو دادی به من. فدات بشم چه دنیای داری چقدر دنیات زیباست که سریع میخندی و سریع میبخشی و سریع شاد میشی .... عاشقتم نفس عاشقتم.

 

پسندها (2)

نظرات (8)

مامی کیانا
30 تیر 93 11:39
اي بابا مهتاب جون چرا اينقدر غصه ميخوري به نظرم شما اين مسئله رو جلوي خود شايلين خيلي بزرگ جلوه دادي و از اين قضيه سو استفاده ميكنه البته كيانا هم بعضي وقتها بدغذايي داره ولي كلا بد غذا نميخوره اكثر بچه ها دوست دارن تو آشپزي همكاري كنن تعجب ميكنم شايلين جون دوست نداره يه سري ظروف اسباب بازي بخر و با هم بازي آشپزي يا مثلا خاله بازي كنيد شايد اينطوري به قضيه آشپزي و كلا خوردن تشويق بشه يا يه ظرف غذاي خوشگل و جذاب يا يه قاشق خوشگل يا يه سفره عروسكي براش بگيريد من كوچيك بودم خيلي بدغذا بودم يادمه مامانم برام يه سفره عروسكي گرفته بود خيلي دوسش داشتم و اجازه نميدادم كسي روش غذا بخوره با اين سفره خيلي غذا خوردنم بهتر شد اميدوارم موفق بشي
مامانی
پاسخ
مونا جون من واسه این کار خیلی خیلی بیشتر از اینا خرج کردم و میکنم. ولی این بچه نقطه ضعف منو گرفته و در مقابل خوردن غذا مقاومت میکنه. لجبازی میکنه. من همه راهها رو امتحان کردم باور کن
آمیتیس
1 مرداد 93 0:19
سلام بچه هیچ وقت نباید مجبور کرد غذا بخوره باید شما و پدرش شروع به غذا خوردن کنید و اصلا بهش اهمیت ندید انقدر بخورید که غذا تمام بهشه چیزی براش باقی نمونه واقعا احساس تمام شدن غذا بهش دست بده بعد فکر کنه غذا نخوره حقش داره خورده میشه اینطوری غذا خور میشه من این روش امتحان کردم جواب داده باید کمی بی رحم باشید البته
مامانی
پاسخ
سلام ممنونم از راهنماییتون واقعا چند روزیه دارم همین کارو میکنم امیدوارم نتیجه بخش باشه. آمیتیس عزیزمو ببوسید
سولماز
3 مرداد 93 23:53
سلام مامانی همه ما در گیریم با این مسئله می دانم سخته ولی مواظب باش نقطه ضعفت حساب نشه در مقابل وروجکها چون این وروجکها خوب بلدند چه کنند
مامانی
پاسخ
سلام سولماز جان آره عزیزم واقعا شایلین فهمیده نقطه ضعف من چیه. امیدوارم بتونم این مسئله رو سر و سامون بدم.
مامان انیس
5 مرداد 93 10:34
سلام عزیزم خوبی گله های مادرانه ات عجیب به دل نشست خسته نباشی تا حدی درک می کنم که چقدر خسته و عصبی میشی ولی بچه ها خیلی سوء استفاده می کنن نمی دونم شایلین جون تنقلات می خوره یا نه یه مدتی امتحان کن تنقلات رو حذف کن تا مجبور بشه موقع گرسنگی حتما غذا بخوره زیاد کیک و بیسکویت تو دسترسش قرار نده عزیزم چرا گریه کنی خودتو اذیت نکن خیلی به هر حال بعضی بچه ها اینجورن کمی بزرگتر بشه بهتر میشه نگران نباش دوست خوبم مراقب خودتون باشید عیدتون هم پیشاپیش مبارک
مامانی
پاسخ
سلام انیس جون ممنونم از لطفت عزیزم. آره شایلین قشنگ داره باهام لجبازی میکنه منم دیگه کاری ندارم از درونحرص میکنم ودیگه نمیگم بیا غذا بخور. کیک رو از دسترسش دور کردم گذاشته بودم کابینت جاشو یاد گرفته بود الان قایمش کردم. توکل بر خدا. میبوسمت عزیزم.عید شما مبارک عزیزم
مامان پریسا
7 مرداد 93 1:01
سلام البته یه حدی هم علت این قضیه طبع هر کسی می تونه باشه. بعضی ها شکمو هستند و از بچگی هم اینطوری بودند. به قول خودت اگه معده اش بزرگ بسه اون وقت خودش دنبال خوارکی میاد.
مامانی
پاسخ
سلام مرسی ممنونم آره قبول دارم. مرسی از لطفتون
مامان پرنسس شایلین
13 مرداد 93 16:12
مهتاب جان این که غصه نداره . میگن همه بچه ها توی این سن کم غذا میشن مخصوصا الان که تابستونه و گرما اشتها رو کم میکنه. از این روزهایی که با فرشته زیبا هستی لذت و ببر و نگران نباش. به وقتش حسابی خوش خوراک میشه. شایلین خوشگلمون رو ببوس
مامانی
پاسخ
وای شراره جون غصه نداره؟بدغذایی شایلین نمیدونید چقدر عذاب دهنده است. اینقدر لجبازه که حد نداره. ولی باید تحمل کنم تا ببینم چی میشه توکل به خدا.میبوسمت عزیزم
❤مامان محمد و ساقی❤
14 مرداد 93 23:24
مهتاب جون واقعا" حق داری وقتی بچه بد غذایی میکنه ادم داغون میشه ساقی هم یه مدت بود ولی یه سالی میشه که عالی شده و من راضیم به تدریج که بزرگتر هم میشن بهتر میشن مثلا" محمد خیلی بدغذا بود الان خیلی خوب غذا میخوره فکر مبکنم دوذه ای باشه اصلا" بزار خیالتو راحت کنم خودم تا ازدواجم بدغذا بودم و مامانم کلی حرص میخورد بعد از ازدواج مجبور شدم چیزایی رو که دوست ندارم بخورم
مامانی
پاسخ
مینا جون من دیگه مطمئن شدم شایلین با من لجبازی میکنه. دیگه کاری به کارش ندارم.ولی از اینکه گرسنگی بکشه دیوونه میشم
مامان رها
15 شهریور 93 2:04
سلام مامان شایلین جان.من کاملاً شما رو درک می کنم و همه حالاتی که نوشته بودید و گریه ها ( به اضافه خود زنی و پرت کردن ظرف غذا از طرف خودم ) رو کاملاً تجربه کردم.رهای من از 6 ماهگی لب به هیچ فرنی و سوپ و خوراکی نزده و من انواع پزشک ها از فوق تخصص گوارش تا پزشک تغذیه و .. دخترم رو ویزیت کردند و آزمایشات رو براش انجام دادن و نتیجه اینکه الان که نوزده ماهشه فقط و فقط شیر خودم رو می خوره.من موندم این بچه به چی زنده ست؟خیلی عصبی شدم سر این موضوع. یکی از پزشکها بهم گفت بعضی از بچه ها تا 7 سالگی این حالت رو دارند و بهشون میگیم کودکان سخت.با این قشر اصلاً سر خوردن کلنجار نرید و نذارید متوجه نگرانی شما از نخوردنشون بشند وگرنه اوضاع خیلی بدتر میشه.من در مورد رها 4 تا تجربه کسب کردم که کمک کرد کمی بهتر بشه. 1- در جمع کودکان که قرار بگیره به تقلید از کودکان دیگه شروع به خوردن میکنه. 2- در مواردی که محو تماشای تلویزیون هست اصلاً متوجه نیست که چیزی تو دستشه و می خوره.اگه من بخوام وارد جریان خوردنش بشم ممانعت می کنه از خوردن.مثلاً کوکوی سیب زمینی در سایز خیلی کوچولو براش درست میکنم و میزارم جلوش و حین تماشا میخوره.برای این بچه ها باید کوچکترین چیزی رو که میخورند مقوی کرد.من به کوکو پودر پسته و پودر فندق و پودر کنجد و پودر بادام اضافه می کنم.رها سس قرمز دوست داره.من گاهی که نمی خوره براش یه نقطه سس میذارم روی کوکو که به هوای اون سس ،کوکو رو بخوره. 3- شربت راسیپ .چون سیپروهپتادین داره اشتها رو زیاد می کنه.در مورد رها نسبتاً خوب بوده.هم خوابش بیشتر شده چون سیپرو خواب آوره هم کمی بد خلق شده که توی بعضی بچه ها این حالت رو میده اما من همه این بد خلقی ها رو به جان خریدم. شربت ویتان روزی دو بار هر وعده 2/5 سی سی.خیلی مولتی ویتامین ها رو تست کردم اما این خیلی بهتر بود.زینک پلاس هم تا حدودی خوب بود اما ویتان بهتر بود. ببخشید طولانی شد.چون خودم درگیر این موضوع هستم درکتون می کنم.فقط اینم بگم و برم :هر چیزی که براش درست می کنید وقتی تلویزیون می بینه بذارید جلوش و برید.اگه شا رو نبینه شاید بخوره.اصلا بهش نگید بخور وگرنه حساس میشه.بهش بگید این برای شماست.همینو بگید و برید.اگر نخورد نگران نشید.بدون هیچ کج خلقی خیلی عادی برید ظرفشو بردارید و ببرید توی آشپزخونه.چند روز این روش رو تست کنید. من در مورد رها یه تجربه ای که دارم اینه که از وقتی سر سفره میشینیم و سر میز غذا نمی خوریم بهتر شده.بهتر منظورم اینه که میاد پیش ما میشینه و حین فضولی های کودکانه اش با وسایل سفرا هر از گاهی یه خورده هم می خوره که من به همین هم راضیم.
مامانی
پاسخ
وای ممنونم دوست خوبم. خیلی خیلی ممنون از اینکه این همه وقت گذاشتید و برام نوشتید. معلومه که کاملا درکم کردین. باورتون نمیشه بعضی وقتا از شدت عصبانیت و ناراحتی میزدم تو سر خودم. خیلی غصه ها خوردم سر این قضیه. به همه روشها متوسل شدم ولی چون تمام هوش و حواسم به این بود که بخوره اونم نقطه ضعفمو میفهمید و لجبازی میکرد. در آخر سر من میموندم و سیل اشکها و عصبانیت و خود زنی.اینا رو میگم قلبم درد میگیره فقط مادری میتونه درکم کنه که این چیزا رو لمس کرده. الان مدتیه کمی راحت میگیرم قضیه رو. یعنی اگه نخوره دیگه کاری باهاش ندارم ظرف رو بر میدارم میرم. خیلی وقتا گرسنش میشه شدید همش دنبال سبد خوراکیهاست. اونم قایم کردم. یه دفعه میبینی رفته سر یخچال یه چیزی رو که خوردنش خیلی راحتو آسونه بر میداره مثل شیر.گاهی هم که در دسترسش نباشه میتونم غذا بهش پیشنهاد بدم و براش بیارم.در کل نمیگم اون خوب شده فقط من کمی آرومتر شدم. دیگه نتونستم وضعیت اسفناک رو تحمل کنم. اونم وقتی بی توجهی منو میبینه یه کم میخوره. شاید بگم 10 در صد نسبت به قبل بهتر شده که اینم از شایلین من غنیمته باور کنید. امیدوارم رها جون قشنگم هم هر روز بهتر از دیروز بشه. الان میام تو وبلاگتون. مرسی از حضورت تو وبم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد