عکسهای دخترم
سلام گل عزیزتر از جانم
این هفته شما دوباره به دلیل گلو درد چرکی و تب روز جمعه گذشته کلا خونه نشین شدی و مهد نرفتی و ما هم طبق معمول ساکن کوی مامان جون اینا شدیم.اینقد شیطون شدی که شبا حسابی بیدار میمونی و انرژیمونو ازمون میگیری.هر شب دیر میخوابم و صبح هم نیمیتونم از خواب پا شم.هر روز دیر و با این قیافهمیام اداره و پشت میزم هم همین شکلی هستم و خواب از سرم نمیپره. اما هیچ کدوم از اینا باعث کوتاهی من در وظایف مادریم نمیشه و سعی میکنم تا جایی که دلت میخواد و منطقی هست باهات کنار بیام. دیروز وقتی رسیدم خونه داشتم لباس عوض میکردم تو اتاق که اومدی گفتی من دختر خوبیم اصلا هم شیطنت نمیکنم هر کی شیطنت کنه میبرم میذارمش بیرونوای این چه حرفیه دخترم؟قیافه حق به جانب گرفتی و گفتی آره اگه شما هم شیطونی کنی میبرمت میذارمت بیرون.منبهت گفتم اگه منو بذاری بیرون اونوقت دیگه مامان نداری آخه. گفتی: اِ چرا ندارم ببین چه مامان خوشگلی دارم من تازه یه دامن خوشگل هم پوشیده. این حرفا رو با مهر و محبت در حالیکه هی دستتو سمت من میگرفتی و بهم اشاره میکردی میگفتیوای دلم میخواست فقط بخورمت.عزیز دلم فدات بشم که اینقد مهربونی و دوسم داری. هر چی هم هر کی میگه چند تا هم از خودت روش میذاری و از خلاقیت مخصوص خودت استفاده میکنی و به و زبون میاری. الان دیگه جرات نداریم پیشت حرفی بزنیم.روز شنبه که بردمت پیش دکتر مشاغی بعد از معاینه دکتر گفتی باید یه سوراخ دیگه به گوشت بزنه. من و دکتر و منشی دکتر اینجوری بودیمدیگه اینجوریشو ندیده بودیم والا
دردونه قشنگم چند تا عکس تو گوشیم ازت جا مونده بود که میخوام اینجا بذارم برات. دوستت دارم عشق من
گل قشنگم این عکس آتلیه ای شما در 5 ماهگیت هست که اینجا رو کیک تولد یک سالگیت گذاشتیم. از روی عکس اینو انداختم که کیفیت خوبی نداره. چون متاسفانه من فایل عکسای اتلیه ای شما رو ندارم. سعی خواهم کرد از روی عکسا عکس بگیرم و برات بذارم.عاشق این عکس و این لبخندت هستم. این عکس شما فکر میکنم چند تا کشورا رفته چون خیلی از دانشجوهای خارجیمون که این عکسو میدیدن میخواستن ازم و من چند بار از روش چاپ کردم.عاشقتم گل من
اینجا هم با خواهرزاده عمو سامان که اسمش پارمیس هست لباسای خاله پری ناز رو پوشیدید و مثلا دارید میرید مهمونی
اینجا هم با ترنم نشستید بالای مبل و مثل دو تا وروجک ما رو تماشا میکنید.
اینجا هم روسری به سر داری با تلفن صحبت میکنی فکر کنم خاله نوشین پشت خطه
این عکس ماله آذر ماهه که با سینا شما دو تا بردم تئاتر موزیکال پیشی ملوسی.این خانما اونی که توسی پوشیده نه نه پیرزن هست و اون یکی پیشی ملوسی. سینا جونم هم لباس مشکی پوشیده. اون یکی هم یه بچه دیگه است که داره باهاتون عکس میگیره
اینم همون روز شما و سینا با موش کوچولوی قصه پیشی ملوسی هستید
اینم روز تولد باران عزیزم که از دوستای وبلاگیمون هستند و مامان مهربونش ما رو هم برای تولد دو سالگی باران جونم دعوت کرده بود که تو خونه بازی یکی از پارکای غرب تهران بود
عزیز دلم بچه ها اکثریت از شما کوچیکتر بودن
اینجا هم دخمل نانازم در حال انجام دادن تکالیف کلاس زبانش هست. فدات بشم عسلم
قربون این دلبریت بشم من. خودم کشته مردتم
این روزا عید نوروز چین باستان داره فرا میرسه ایشالا بتونم عکسی ازت تو مراسم جشنشون بگیرم. فعلا بای دختر نازنینم