شایلین و شب یلدا
عزیزتر از جانم دختر شیرین زبانم سلام
امسال شب یلدا شما سه سال و دو ماه و سه روزه بودی. از اونجائیکه تو مهد هم در مورد یلدا چیزایی بهتون گفته بودن و یه شعر خوشگل شب یلدا و نه نه سرما رو هم بهتون یاد داده بودن یه پیش زمینه ای تو ذهنت بود. اما متاسفانه ما حال و هوای خوبی نداشتیم. با این وجود هندونه رو گرفتیم و چون مامان جون و آقا جون اینا همه شهرستان بودن خاله لاله و دایی آیدین و دایی فردین اومدن خونمون و یه مراسم شب یلدای کوچولویی دور هم گرفتیم. هممون دلمون گرفته بود ولی من سعی می کردم در مورد شب یلدا تا اونجایی که برای سن شما مناسب باشه برات توضیح میدادم و شما هم سوالای بی امانی نثارمون میکردی و هی باید جواب میدادیم بهت. و چون عاشق هندونه هم هستی از اول گیر داده بودی هندونه رو ببریم. مامان پس کی یلدا میشه هندونه رو ببریم؟؟؟؟؟ خلاصه هندونه رو هم بریدیم و شما عزیز دلم نوش جان کردی. اون شب اینقدر انرژیت زیاد بود ماشالا که تا ساعت 1 بی وقفه فقط میدویدی و شیطنت میکردی. منم از وقتی از اداره رسیده بودم سر پا بودم. گاهی که یاد عمو ارسلانم میفتادم ناخودآگاه اشکم سرازیر میشد و شما میگفتی مامان چرا گریه میکنی. سریع اشکامو پاک میکردم و میگفتم چشام میسوزهالهی فدات بشم آخه شما هنوز درک درستی از مردن نداری و نمیتونستم چیزی بهت بگم.خلاصه اون شب با همه بدی و خوبیش تموم شد. دختر نازنینم از خداوند عزیز و مهربان میخوام که همیشه تندرست و شاداب باشی و عمرت طولانی و دلت شاد و گل خنده هم همیشه رو لبت شکوفا باشه.آمین
اینم عکس شما در حال بریدن هندونه شب یلدا
اینجا هم با عجله داری هندونه تازه بریده شده رو میخوری
بابایی این دفعه از چین برای شما یه عالمه کتابهای آموزشی و کتابهای قصه و پازل و فلش کارتهای آموزشی خریده آورده. فقط یه نفر باید بشینه و برای شما اینا رو یاد بده. دیشب چند تا از کتابها رو آورده بودی و ریخته بودی جلوت و دونه دونه از بابا می پرسیدی این چیه؟ و وقتی بابا جواب میداد میگفتی: آفرین آفرین. خیلی خوب بلدیو بابا رو حسابی تشویق میکردی. انگار شما داشتی یه ایشون یاد میدادی
الهی فدات بشم دختر ملوسم. از وقتی بابا برگشته حسابی خودتو برای بابا لوس میکنی و دائم هم چوغولی منو میکنی. دیروز یه کم باهات جدی برخورد کردم. ناراحت شدی و لباتو غنچه کردی و گفتی: برو من اصلا دیگه مامان نمیخواممنم گفتم باشه حالا که بابا برگشته منو نمیخوای دیگه؟حالا که اینجوری شد اصلا من میرم. بعد گفتی خوب اگه تو بری پس کی مامان من میشه؟گفتم من دیگه نمیدونم خودت گفتی مامان نمیخوای. سریع اخماتو وا کردی و دویدی بغل من و گفتی ببشید معذرت میخوامالهی فدات بشم از هر طریقی برای عزیزتر کردن خودت استفاده میکنی ولی نمیدونی که چقدر برای من و بابا عزیزی و چقدر ما برات جون میدیم.