چند تا عکس
سلام عشق مامان
من هم به تو و هم به دوستای مهربونمون قول داده بودم به زودی چند تا عکس از جشن تولد شما بذارم. ولی متاسفانه خاله پریناز که زحمت کشیدن بیشتر فیلم گرفتن. شین شین هم که هر چی عکس از اونروز داشت زیاد جالب نبود و اکثرا دسته جمعی بود و تعدادی از عکسا هم توسط گوشی خودم گرفته شده بود بر باد رفت. بخصوص عکسای تولد بردیای عزیزمآخه مامانی چند روز پیش یه اتفاق بدی واسه من افتاد. وقتی از دانشگاه اومدم بیرون تا سوار تاکسی بشم برم خونه کنار خیابون از پشت سر یه موتوری گوشیمو که داشتم حرف میزدم قاپید و رفت. من فقط یه بار گفتم ای وایفقط وایستادم موتوری رو که داشت ورود ممنوع میرفت نگاه کردم و دستمم رو گوشم بود چون خیلی گوشم درد گرفت.فرداش که رفتم شکایت کنم گفتن باید بری فلان جا و... منم دیدم وقت این چیزا رو ندارم از خیرش گذشتم. مامانی گوشیم که گرون هم بود فدای سرت فقط دلم بخاطر اون عکسا و شماره ها و سایر اطلاعات توش میسوزه. گوشیمم خیلی دوس داشتم از بازار موبایل شهر پکن خریده بودم. بازم فدای سر تو نازنینم.از روز تولد تو و سنا عکسای خوبی ندارم خیلی از این بابت ناراحتم
این چند تا رو شین شین گرفته:
دختر عزیزم با پسر داییش و به قول خودش داداشش کادویی رو که موسی و شین شین براش خریدن قبل از مراسم باز کرده و دارن بررسیش می کنن.
اینم سنای خوشگلم که همونروز یه ساله شد
دخمل ملوسم با لباساشو پوشیده و آماده استقبال از مهموناش هست
پستونک بردیا تو دهن دخمل من
در حال تست کردن مزه کیکی که مدلشو خودش انتخاب کرده بود
امیدوارم بتونم عکسای دیگه از تولدت گیر بیارم نازنینم. ببینم چی میشه.دوستت دارم مه گل قشنگم
این روزا خیلی شیطون شدی و نوع شیطنتهات هم فرق کرده. مثلا پریروز گفتی من برم بچه هامو تو حموم بشورم گفتم باشه فقط خودتو خیس نکن. هی میرفتی تو یه کم میشستی شون و میومدی جلو در حموم میگفتی مامانی بچم حساسیت داره. بعد دوباره میومدی میگفتی موهاش خیلی وز شده بود دوباره میومدی میگفتی پوستش خشکه شده بود ببین شستم شامپو زدم خوب شد. من از همه جا بیخبر فکر میکردم خوب داری بازی میکنی و هی میومدم سری بهت میزدم و مشغول کارم می شدم. یه دفعه وقتی اومدم که دست و پاتو آب بکشم بیارمت بیرون یه دفعه دیدم قوطی شامپویی که تازه گرفته بودم و 40 تومن هم پولشو داده بودم نامردی نکردی و یه جا خالی کردی تو تشتاوه خدای من چیکار کردی دخترم؟ خوب مامان بچه هامو دوش دادمخوب دیگه به قول بابایی دیگه نمیشه کاریش کرد لطف فرموده بودی خوشگلم.
از روز تولدت به این ور همش میری و میای خودتو لوس میکنی و با ناز و عشوه میگی: عمه من عمه میخوام. خوب عمه تو از کجا بیارم؟میترسم ببرمت چین دیگه عمه تو ببینی و برنگردی اینجا.
اونروز که سینا اومد هی چپ و راست خودتو واسش لوس میکردی و میگفتی: داداشم داداشم
بعد میگفتی داداشم دوسم داری؟ اونم گاهی شیطنت میکرد و میگفت نه. دیگه شروع میکردی به جیغ و داد که نههههههههههه دوسم داری دوسم داری. حالا ما هی تلاش میکردیم سینا رو راضی کنیم که هی قربون صدقه ات بره. وای وای شما دو تا چقدر آتیش سوزوندین. از سال بعد تصمیم گرفتم مهمون دعوت نکنم ببرمت جایی که بهت خوش بگذره. خیلی اذیت شدم. هم امسال هم پارسال. از سال بعد برنامه های جدیدی میریزم. دوستت دارم ماه من.