شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

shaylin1

چند تا عکس

1392/8/4 15:32
نویسنده : مامانی
433 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان

من هم به تو و هم به دوستای مهربونمون قول داده بودم به زودی چند تا عکس از جشن تولد شما بذارم. ولی متاسفانه خاله پریناز که زحمت کشیدن بیشتر فیلم گرفتن. شین شین هم که هر چی عکس از اونروز داشت زیاد جالب نبود و اکثرا دسته جمعی بود و تعدادی از عکسا هم توسط گوشی خودم گرفته شده بود بر باد رفت. بخصوص عکسای تولد بردیای عزیزمافسوسآخه مامانی چند روز پیش یه اتفاق بدی واسه من افتاد. وقتی از دانشگاه اومدم بیرون تا سوار تاکسی بشم برم خونه کنار خیابون از پشت سر یه موتوری گوشیمو که داشتم حرف میزدم قاپید و رفت. من فقط یه بار گفتم ای وایناراحتفقط وایستادم موتوری رو که داشت ورود ممنوع میرفت نگاه کردم و دستمم رو گوشم بود چون خیلی گوشم درد گرفت.فرداش که رفتم شکایت کنم گفتن باید بری فلان جا و... منم دیدم وقت این چیزا رو ندارم از خیرش گذشتم. مامانی گوشیم که گرون هم بود فدای سرت فقط دلم بخاطر اون عکسا و شماره ها و سایر اطلاعات توش میسوزه. گوشیمم خیلی دوس داشتم از بازار موبایل شهر پکن خریده بودم. بازم فدای سر تو نازنینم.از روز تولد تو و سنا عکسای خوبی ندارم خیلی از این بابت ناراحتمافسوس

این چند تا رو شین شین گرفته:

دختر عزیزم  با پسر داییش و به قول خودش داداشش کادویی رو که موسی و شین شین براش خریدن قبل از مراسم باز کرده و دارن بررسیش می کنن.

اینم سنای خوشگلم که همونروز یه ساله شدقلب

دخمل ملوسم با لباساشو پوشیده و آماده استقبال از مهموناش هستقلب

خنثیپستونک بردیا تو دهن دخمل من

در حال تست کردن مزه کیکی که مدلشو خودش انتخاب کرده بودماچ

امیدوارم بتونم عکسای دیگه از تولدت گیر بیارم نازنینم. ببینم چی میشه.دوستت دارم مه گل قشنگمماچ

این روزا خیلی شیطون شدی و نوع شیطنتهات هم فرق کرده. مثلا پریروز گفتی من برم بچه هامو تو حموم بشورم گفتم باشه فقط خودتو خیس نکن. هی میرفتی تو یه کم میشستی شون و میومدی جلو در حموم میگفتی مامانی بچم حساسیت داره. بعد دوباره میومدی میگفتی موهاش خیلی وز شده بود دوباره میومدی میگفتی پوستش خشکه شده بود ببین شستم شامپو زدم خوب شد. من از همه جا بیخبر فکر میکردم خوب داری بازی میکنی و هی میومدم سری بهت میزدم و مشغول کارم می شدم. یه دفعه وقتی اومدم که دست و پاتو آب بکشم بیارمت بیرون یه دفعه دیدم قوطی شامپویی که تازه گرفته بودم و 40 تومن هم پولشو داده بودم نامردی نکردی و یه جا خالی کردی تو تشتاوهاوه خدای من چیکار کردی دخترم؟ خوب مامان بچه هامو دوش دادمسبزخوب دیگه به قول بابایی دیگه نمیشه کاریش کرد لطف فرموده بودی خوشگلم. بغل

از روز تولدت به این ور همش میری و میای خودتو لوس میکنی و با ناز و عشوه میگی: عمه من عمه میخوام. خوب عمه تو از کجا بیارم؟میترسم ببرمت چین دیگه عمه تو ببینی و برنگردی اینجا.سبز

اونروز که سینا اومد هی چپ و راست خودتو واسش لوس میکردی و میگفتی: داداشم داداشممژه

بعد میگفتی داداشم دوسم داری؟ اونم گاهی شیطنت میکرد و میگفت نه. دیگه شروع میکردی به جیغ و داد که نههههههههههه دوسم داری دوسم داری. حالا ما هی تلاش میکردیم سینا رو راضی کنیم که هی قربون صدقه ات بره. وای وای شما دو تا چقدر آتیش سوزوندین. از سال بعد تصمیم گرفتم مهمون دعوت نکنم ببرمت جایی که بهت خوش بگذره. خیلی اذیت شدم. هم امسال هم پارسال. از سال بعد برنامه های جدیدی میریزم. دوستت دارم ماه من.ماچماچماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ملینا
4 آبان 92 18:38
آخی چقدر ناراحت شدم از بابت گوشیت عزیزم.حیف عکسا شد ولی مهم خاطره خوب اون روزه که هیچ وقت فراموش نمیشه. خوب شیطون و جیگر شده این شایلین ناز. از طرف من ببوسش گلم


آره عزیزم من بیشتر ناراحت عکسا و شماره هام شدم. گوشی که فدای سر شایلینم. دوستتون داریم. بووووووووووسسسسسس
مامي كيانا
5 آبان 92 10:29
واي از اينك گوشيتو دزديدن خيلي ناراحت شدم
چقدر حيف شد
خيلي نامردن
من كه هميشه وقتي از پشت صداي موتور ميشنوم خودمو به ديوار ميچسبونم خيلي از موتورسوارها ميترسم
خدا نگذره ازشون
از اين ها كه بگذريم واي كه شايلين جون چه شيرين زبوني ميكنه
حساسيت داره؟؟!!! وز شده!!!!
واي خدا ميخورمت ها
چقدر پيراهنش خوشگله
كيكش هم خيلي بامزه ست
حيف كه عكس بيشتري لز تولد نداري
ايشالا سال بعد
وای عزیزم من همیشه از موتورسوارها وحشت داشتم آخرشم اینجوری شد. حالا خدا رو شکر پرت نشدم جلو ماشینا.
آره اصلا شانس نداریم تو این سه سال یه عکس درست حسابی از تولدش ندارم.

مامان پرنسس شایلین
5 آبان 92 15:18
خیلی ناراحت شدم به خاطر اتقاقی که براتون افتاده.. ولی خدا رو شکر که به خودت آسیبی نرسیده.
شایلین ملوسم خیلی خیلی زیباست ماشاا... خدا نگهدار این خانوم کوچولوی ناز و شیرین زبون باشه با این شیرین کاریهاش(شامپو)
همه چیز تولدش عالی و قشنگ.
لباس و کفش جشنش.. کیک تولدش.
همه کوچولوهای خانواده زیر سایه پدر و مادر تندست و شاد باشن

مرسی خاله جونم نظر لطفتونه. اون شایلین عسلو از طرف من و مامانم حسابی بوس بوس کنید. بوووووووووووووووسسسسسس

❤دو نیمه قلبم❤
6 آبان 92 19:40
سلام
گوشیتو دزدیدن؟چه بد!حیف شددستش اقا دزد بشکنه که گوشت درد گرفت
ایشالله دوباره بری پکن و یکی دیگه بخری
آخی شایلین جون تو هم که کفش تخ تخی داری
چه کیک خوشگلی



مرسی مینا جونم از توجهت ممنونم گلم. ساقی نازمو ببوس. بوووووووووسسسسس
❤دو نیمه قلبم❤
6 آبان 92 19:42
دلم برای اون شامپوی گرون قیمت سوختدیگه حواست جمع باشه بالا بذاری
آخی دلش عمه میخواد.حتما" از جایی شنیده عمه ولی نمیدونه عمه چیه؟
خوب ببرش بذار عمشو ببینهچرا برای عمه این شکلک رو گذاشتی؟
ما همیشه تولدهامون 4 نفرست
فقط دو مرتبه شلوغ پلوغ بود که من هیچی نفهمیدم.


آره دیگه مینا جون فعلا یه بار بیشتر عمه شو ندیده اینجوری میکنه حالا اگه دوباره ببیندش چیکار میکنه.مینا جون منم پشیمون شدم این سه سال شلوغ پلوغ شد هیچی نفهمیدم. ایشالا تن بچه هامون سلام باشه گلم.بوووووووووووسسس
❤دو نیمه قلبم❤
6 آبان 92 19:42
و در آخر ایشالله همیشه خوش باشین
مواظب خودتون هم باشین


مرسی عزیز دلم ممنونم از لطفت دوست نازنینم.
مامي كيانا
8 آبان 92 13:43
سلام ماماني شايلين جونم چطوره؟


میام تو وبت گلم.بووووووووسسسسسسسس
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
8 آبان 92 15:34
سلام خانمی خیلی خیلی بابت گوشیت ناراحت شدم خیلی سخته من هر وقت صدای موتور میشنوم ناخوداگاه خودم رو جمع و جور میکنم چون دوبار این بلا سرم اومده به پسرم هم یاد دادم که با لبتابش وقتی میره جایی طرف دیوار راه بره چیکار کنیم دیگه متاسفانه این جور جانورا زیادن آخی شایلین جون دلش برای عمه اش تنگ شده دیگه ، از طریق اسکایپ با هم رابطه دارین ؟ راستی یه سوال شما و دختر گلت چینی یاد گرفتین سخته نه ؟؟ خیلی زندگی شما برام جالبه
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
8 آبان 92 15:37
پرستش هم یه بار تمام شامپو رو خالی کرده بود تو سطل ماشاالله شایلین جون کلی بزرگتر شده خوشگلتر شده راستی خانمی نوشته بودی خصوصی اما برام چیزی نیامده بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد