شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

shaylin1

شایلین و شیرین زبونیاش

1392/4/5 12:23
نویسنده : مامانی
535 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق من

بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدی تا امروز خونه بودی. دیروز من خودم مرخصی گرفتم و موندم خونه. صبح برات با شیر و برنج و گندم پرک سوپ درست کرده بودم که هر کاری کردم و از هر راهی وارد شدم نخوردی. هر چیز دیگری رو هم که پیشنهاد کردم دیدم نمیخوری. خیلی اعصابم بهم ریخته بود درمونده بودم که چیکار کنم. بهو یادم افتاد که اگه بری مهد شاید اونجا چیزی بخوری.بخاطر همین آمادت کردم و ساعت 11 بردمت مهد. اونجا با مدیر مهد هم کلی صحبت کردم و در مورد اینکه شما از وقتی اومدی مهد مریض شدی و همه چی بهم ریخته بهش گفتم. وقتی مربیت اومد که ببردت بالا از دیدنش کلی ذوق کردی و رفتی بغلش و باهاش رفتی بالا. منم با هزار تا دعا خوندن برگشتم خونه.ساعت یک و نیم رفتم دنبالت تا ببرمت خونه. خیلی خوشحال و سرحال بودی. الهی دورت بگردم در طول مسیر خونه همش با اون صدای گرفته ات آواز می خوندی و لای لای لالای میکردیبغلخیلی خوشحال شدم از اینکه اینجوری سرحال بودی. وقتی رسیدیم خونه چون من ناهار نخورده بودم اومدم برای خودم نیمرو درست کردم که سریع اومدی سر سفره نشستی و شروع کردی همه غذای منو خوردی منم مثل توتک که همیشه بچه هاش وقتی غذا میخورن میکشه کنار و اونا رو تماشا می کنه واستادم نگات کردم با خرسندی و خوشحالی.قلبقربونت برم من تو از مهد خیلی خوشت میاد ولی من از مریضیت وحشت دارم دیگه.خدایا خدایا التماست میکنم دیگه عشقمو جیگرمو مریض نکن خواهش می کنم ازت.دیشب دیگه آخرین روز مصرف آنتی بیوتیک هم بود امیدوارم این آخرین مریضیت باشه و دیگه هیچوقت نه تو و نه هیچ بچه دیگه ای مریض نشید. آمین. امروز صبح هم دوباره بردیمت مهد صبح به سختی بیدار شدی و دوباره جیغ و داد کردی ولی وقتی میرسی مهد دیگه خواب از چشات میپره. قربون چشات بشم من.

این روزا خیلی علاقمند به یادگیری چیزهای مختلف شدی و همش هم حرفای قلمبه سلمبه میزنی. دائم در حال شیطنت کردن و ریخت و پاش کردنی.هر کاری رو که میخوای بکنی و وقتی میگیم نکن همش انگشت اشاره تو میاری کنار لپتو هی تکرار میکنی مامان فقط یه کوچولو فقط یه کوچولو.منم دیگه نمیتونم چیزی بگم و میخندم و تو بغلم فشارت میدم و شما هم فاتحانه لبخند میزنی و به خرابکاریت ادامه میدی.هر وقت بریم بازارچه میگی مامان من با خاله برم پیش عمو گودرزی؟(عموگودرزی مغازه اسباب بازی داره) اگه بگم نه میگی مامان یه کوچولو فقط یه کوچولو. بعد راهتو میگیری و میری و یه چیزی ور میداری میای. خونمون پر شده از اسباب بازیهای مغازه عمو گودرزی که بعد از اینکه پاشون به خونه میرسه شما دیگه یه نیم نگاه هم بهشون نمیندازی. جدیداً دوباره علاقمند به تماشای سی دی شدی و هی سی دی بارنی رو میذاری و میشینی رو مبل و تماشا میکنی.هر چیزی که شخصیتهای اون سی دی میگن تو هم تکرار میکنی. بعد سریع از من معنی کلمات رو میپرسی. مامان بیفور یعنی چی؟مامان دنی یعنی چی؟ مامان بلنکت یعنی چی؟...و همه اینا رو هم به لهجه شیرین خودت میگی که آمیخته ای از لهجه ترکی مامان جون و لهجه بابایی هست.وقتی شخصیتهای تو سی دی بازی میکنن و حرکاتی موزون رو انجام میدن سریع از مبل میپری پایین و شروع به تقلید حرکات اونا میکنی. گاهی وقتا گیر میدی کارتون میخوام منم میزنم شبکه یومورجاک ترکیه تا کارتون ببینی. دوباره گیر میدی من کارتون کایو میخوام. میگم الان پخش نمیکنه. داد و بیداد میکنی و مدام میگی میخوام میخوام میخوام. یه تاکیدی رو میخوام میکنی و دستور میدی که خندم میگیره. هر وقت کارتون ترکی ببینی باز سوال و جواب شروع میشه. هی میپرسی فلان کلمه یعنی چی یعنی چی؟منم هی میرم میام برات توضیح میدم. علاقه خیلی زیادی به حفظ ترانه داری و خیلی از حمید طالب زاده خوشت میاد. وقتی اون میخونه دوباره سریع میپری رو مبل و حرفاشو تکرار میکنی.بعدا هم یکی یکی برامون میخونی. تو کوچه خیابون خونه یه دفعه برمیگردی سمت منو با ناز و عشوه صداتو نازک میکنی و دستتو به سمت من میگیری و میگی: قدرت دست شماستبغلاین یه تیکه ای از یکی از ترانه های گروه بر و بکس هست که توجه تو رو به خودش جلب کرده. و هر وقت تکرار کردی منم گرفتمت و چلوندمت. عاشقتم.دو تا سی دی اهنگ چینی بچگانه داریم که پارسال از پکن برات خریده بودم هر دفعه اونو میذاری متوجه میشم که تمام کلمات آهنگا رو خیلی خوب حفظی و با بچه ها تکرار میکنی. جالبش اینه که کلمات چینی رو خیلی خوب تلفظ میکنی و بدون لهجه میگی. بابایی وقتی میبینه تو اینقدر خوب آهنگای چینی رو یاد میگیری ذوق میکنه. وقتی میریم خونه خاله نوشین توتک و بچه هاش رو از ترس شما میندازه تو اتاق و درو قفل میکنه. چون به شدت اذیتشون میکینی و هی دمشونو میگیری و میکشی. توتک خیلی گربه با شعوریه که این همه اذیتش میکنی و برنمیگرده چنگت بزنه فقط وقتی تو رو میبینه سریع در میره یه جایی قایم میشه. بعد میری اتاق خواب خاله و همه لوازم آرایشها رو میاری رو زمین میچینی و شروع میکنی به خرابکاری. وقتی بهت میگیم نکن هی میگی فقط یه کوچولو بعد هی رژ لبو میمالی به لبت. اینقدر میمالی که رژ لب داغون بشه دیگه. مگه کسی جرات میکنه به شما بگه نکن. دنیا رو بهم میریزی و آدمو از حرفش پشیمون می کنی. از بس با گوشی من ور رفتی و چند بار برنامه هاشو پاک کردی مجبور شدم رمز بذارم تا نتونی قفلشو باز کنی. حالا یاد گرفتی میری گوشیمو میاری و میگی مامان رمز این گوشیو بِکَن.بکن با کسره ب و فتحه ک میگی. هر کی میشنوه غش میکنه از خنده. اینقدر شیرین زبون و بلبل زبونی هزار ماشالا که اکثرا یادم میره وقتی میخوام بنویسم.

هفته آینده قراره از طرف دانشگاه بریم مشهد چون برای بابا اینا میخوان تو دانشگاه فردوسی مشهد جشن فارغ التحصیلی بگیرن خیلی آرزو دارم بریم. امیدوارم شما این چند روزه مریض نشی تا بتونیم بریم. وای خدا یعنی امام رضا طلبیدتمون؟خیال باطلیا امام رضا خودت کمک کن همه چی اوکی بشه و نازگلم حالش خوبه خوب باشه بتونیم برای زیارتت بشتابیم.انشاالله.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان محمد و ساقی
5 تیر 92 15:28
سلام عزیزم شرمنده که دیر سر میزنم میام سر فرصت برای خوندن پستت. رمز رو خصوصی گذاشتم
مامان شايان و پرنيا
6 تیر 92 0:45
خوشگل شيرين زبونم عزيزم مطلب رمز دار اصلا مرتبط با بچه ها نيست .. يه درد و دله فقط
مامان آمیتیس
8 تیر 92 12:28
سلام عزيز دلم قربون شيرين زبونيهات برم راستي من ديروز داشتم به شايلين فكر مي كردم كه به زودي به زبانهاي فارسي چيني انگليسي و تركي مسلط ميشه وااااااااااااااااي قربونش برم


سلام عزیزم قربونت برم. دلم براتون تنگ شده. مریم جون من اصلا رو هیچکدوم از زبونا باهاش کار نمی کنم فقط سی دی میذارم دیگه مونده به علاقه خودش. امیدوارم واقعا اینجوری باشه که تو میگی. راستی اون آمیتیس عسلمو یه عالمه ببوسیا. ای جونم. بووووووووووووووسسسسس
مامان پرنسس شایلین
9 تیر 92 12:39
خانوم کوچولوی خوشگل،
امیدوارم هیچ وقت مریض نشی و همیشه سالم و سرحال برای مامان جون شیرین زبونی کنی
سفر بهتون خوش بگذره



مرسی خاله جون بوووووووسسسسسس
محیامامان دینا
13 تیر 92 23:48
سلام خاله دینا در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ شرکت کرده میشه بهش رای بدین.کد 453 را به 20008080200 اس ام سا کنید ممنونت میشم.بهم خبر بدین.مرسی
پرهام ومامانش
16 تیر 92 23:33
مامانیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
اخه یه عکس از شایلین جون بزار دیگه
اینم یه عالم بوس برای شایلین جون که دلمون براش خیلی تنگ شده


چشم عزیزم به زودی میذارم برنامش رو کامپیوترم نصب نیست دوستتون داریم من و شایلینم.پرهام نانازم هزار تا یوس برات.بووووووووووووووووسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد