شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

shaylin1

شایلین و چهارسالگیش

1393/7/29 14:10
نویسنده : مامانی
1,255 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک شیرین و چهار ساله من سلام

وای که چقد خوشمزه و ملوسی. اینقد شیرین زبونی میکنی که من همینجوری میمونم تو کارات. فدای تو بشم من. جشن تولد 4 سالگی شما روز پنج شنبه گذشته با خوبی و خوشی برگزار شد و تموم شد. مهمونامون فقط خاله هات و داییهات و مادربزرگت و شین شین و موسی و دختر عموی من با پسر و دخترش بودن. خیلی شب خوبی بود و به همه حسابی خوش گذشت. آقا جون نیومد چون حوصله سر و صدا رو نداره طفلی.

چهارشنبه شب وقتی من و خاله لاله و بابایی مشغول کار خونه و فوت کردن بادکنک و.... بودیم شما عسلم چندین بار لخت شدی و لباس عوض کردی....شب که رفتیم بخوابیم وایی تا صبح ساعت 6 من و بابا پلک نزدیم و شما یه بند سرفه کردی. داروهات هم خونه مامان جون جا مونده بود. ساعت 6 صبح سرفت آروم شد و من یه ساعت خوابیدم یعنی تا 7. بابایی هم رفت سرکار. بلند شدم به مامان جون زنگ زدم که داروهاتو بفرسته. خودمم برات چای عسل و آبلیمو درست کردم بیدار بشی و بخوری. وای داشتم دیوونه میشدم من چه جوری امروز این همه کار رو انجام بدم. چون به دلیل استرس و بیخوابی حالم به شدت بد بود. ساعت 10 به دکترت زنگ زدم اونم صدای سرفه هاتو که شنید گفت بردار بیار. سریع لباس پوشوندم بهت و یه تخم مرغ آب پز هم خوردی و رفتیم. خدای من تا ساعت یک و نیم موندیم تو مطب دکتر و ساعت 2 هم رسیدیم خونه. سریع غذا سفارش دادم بیارن. ولی تا غذا برسه شما خوابت برد. منم تند تند شروع کردم به انجام دادن کارام. میخواستم زرشک پلو با مرغ بذارم و سالاد کلم وپودر ژله و پودر کرم کارامل هم از قبل گرفته بودم. تند تند همه رو حاضر کردم موند سالادم. رفتم که یه کم چرت بزنم بابا اومد خوابم پرید. دوباره رفتم سراغ خونه و کارام. شما هم بیدار شدی و تونستم یه کم سوپ بهت بدم بخوری. خلاصه شب شد و کم کم مهمونامون اومدن و حالمون اومد سرجاش. شب خیلی خوبی بود و شما هم حسابی شیطنت کردی و با سینا و سنا و بردیا اینور اونور دویدین. الهی فداتون بشم همتون ماهین. اصلا اذیتمون نکردین. شب خیلی خوبی بود و به شدت به همه خوش گذشت. از همه جشن تولدات بهتر بود. جا داره از همین جا از تک تک اعضای خانواده خودم و شین شین و موسی و دختر عموی عزیزم تشکر کنم. ایشالا تو شادیشان جبران کنم. از همشون ممنونم که تو شادیمون سهیم بودن. اون شب با خوبی و خوشی تموم شد و شما هم سرفه هات خیلی کم شده بود. خاله پریناز و عمو سامان و دایی سعید اینا خونمون خوابیدن. تا ساعت 2 من درگیر شما بودم چون همش میخواستی بری تو اتاقت و با سینا بازی کنی. بالاخره دو خوابیدیم.

فرداشم  دایی سعید اینا رفتن خونشون خاله پریناز  اینا هم بعد ناهار رفتن. اونروز عمو سامان داشت برای خودش غذای رژیمی درست میکرد، من به بابایی گفتم علی فکر کردی فقط شما آشپزیت خوبه؟ ببین آقا سامان زده رو دست شما. اونوقت شما خوشگل مامان برگشتی سریع گفتی: اگه مردا هم آشپزی کنن باید روسری سرشون کنن مثل خانما بشن. منو میگی؟! شدم این شکلیتعجب هممون شاخ در آوردیم از حرف شما. هیچی دیگه از این به بعد دیگه بابایی به نظرت میاد واسه ما غذای چینی بپزه؟!!!!!!!!

دیروز  مامان زنگ زده میخواد با شما حرف بزنه. از من اصرار از شما انکار اصلا نیومدی گوشیو بگیری حرف بزنی. منم زدم رو پخش تا صدای مامان جونو بشنوی و هوس کنی باهاش حرف بزنی. مامانم هی میگه شایلین بیا دیگه دلم برات تنگ شده. اگه باهام حرف نزنی باهات قهر میکنما.... برگشتی میگی مامان جون دهنم بنده نمیتونم فعلا حرف بزنم بعدا زنگ بزن. منتعجب مامان جونسکوت شماراضی

ماشالا اینقد بلبل زبونی که نگو. من یکی حریفت نمیشم اصلا. راستی هدیه تولدت هم به غیر از کلی لباس و کتاب و لوازم التحریر یه ست آشپزخونه هم خریدم برات. یه مدت بود هی میگفتی. همه چی مبارکت باشه نفسم.

حالا بریم سرغ چند تا عکس

البته باید بگم که من اصلا عکس نگرفتم اینا هم توسط خاله پریناز با گوشی من گرفته شده.که فقط چند تاشو تونستم انتخاب کنم

کیک کیتی دقیقا همون چیزی شده بود که ما میخواستیم دست قنادی سی گل درد نکنه

شایلین و دایی فردین و سینا. دایی جون مرسی اون شب باعث شدی کلی بهمون خوش بگذرهبوس

وای این عکسو ببینید شایلین و سینا فقط میخوان کیکو انگشت بزنن. سینا که آثار جرم کنار لبشه. فداتون بشم من

اینم جیگر عمه سنا کوچولو هست که فردای اون روز تولد دو سالگیش بود.

قربونتون برم مننننننننننننننننننن

شایلین در کنار موسی. اون شب کلی از دخملی عکس فرستاده شد واسه مادر بزرگ چینیش

فدای نگاهت بشم خانم کوچولوی نازم

وای وای شایلین و خاله نوشین دست به یکی کردن رو لب دخملم ماتیک مالیدن. چه احساس بزرگی میکنه گل من

 

سینای عمه چشم منو دور دیده. وایییییییییییی

الهی قربون این بردیا کوچولو بشم من. کاری به کسی نداره کلا همش مشغوله بازیه. بی سر و صدا و بی دردسر

عزیز دل مامان دختر شیرینم الهی که یه روزی 120 سالگیتو جشن بگیری. عاشقتیم مامحبتبوسبوس

پسندها (4)

نظرات (9)

انیس
29 مهر 93 15:03
تولدت مبارک دخترگلم ایشالا همیشه شاد و سلامت باشی مامانی گل ومهربون 4 سال مادری مبارکت باشه عزیزم
مامانی
پاسخ
سلام انیس جونم مرسی عزیزم ممنونم. دوستتون داریممممممممم
مامان پریناز
30 مهر 93 10:01
ایشالا که همه تون همیشه شاد و سلامت باشید جیگرای من. من که سر صبحی با دیدن عکسای این وروجکا کلی سرحال اومدم و با خوندن او قسمت که شایلین به مامان جون میگه دهنم بنده کلی خندیدم. شیطون بلا کی میشه عشق منم به جمع اینا اضافه شه منم با دیدن کاراش ذوق کنم؟؟
مامانی
پاسخ
فدات بشم خواهری دیگه چیزی نمونده نی نی کوچولوی شماهم به جمع این جیگرا اضافه بشه. وای چه پوستی از صدرا جونم بکنن ایناحسابی باید مواظبش باشیا. همون بلاهایی که سینا سر شایلین، شایلین سر بردیا آورد احتمالا بردیا و سنا هم سر صدرای خاله بیارن. دوستتون داریم خاله جون مواظب خودت و نی نی باش.
مامان آیلا
1 آبان 93 11:15
تولدت مبارک ان شا اله جشن تولد 120 سالگیت عروسک خوشگله خاله . کیکتم که غوغا می کنه مامانی دختر این دوره زمونه هست دیگه
مامانی
پاسخ
مرسی خاله ممنون. آره دیگه بچه های این دور و زمونه فرق میکنن. خیلی وروجکن واقعاخاله جون مرسی از حضورتون. دوستتون داریم
مامی کیانا
1 آبان 93 11:17
تولد اين فرشته كوچولو مبارك ببخش كه دير اومدم ايشالا 120 سالگيشو جشن بگيريد
مامانی
پاسخ
مرسی مونا جون. ممیبوسمتون
مامان کوروش
3 آبان 93 16:15
سلام مهتاب جونم خوبی عزیزم مرسی که میای و شرمنده که من نمیام کلا تنبل شدم رفت
مامانی
پاسخ
سلام لیلا جونم بالاخره تو هم به اکیپ تنبلا پیوستی.منم دارم همینجوری میشم فکر کنم سنمون داره میگذره پیر میشیم
مامان کوروش
3 آبان 93 16:16
شایلین نازنیم تولدت مبارک امیدوارم به تموم ارزوهای قشنگت برسی عزیزم
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جونم. مرسی که بالاخره اومدی
محبوبه
4 آبان 93 22:26
سلام مبارک باشه تولد شایلین عزیز الهی 1000 ساله شه این دختر زیبا خوشحالم از آشنایی با شما
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم. ما هم همینطور
مامان منصوره
5 آبان 93 11:21
سلام سلام وای تولد ت مبارک شایلین عزیزم خاله جون نازم انشاالله 120 سالگیت رو جشن بگیریم ای جونم به این دخمل شیرین زبونم روسریدهنم بنده....خیلی شیرینی شایلین جونم هدیه ی تولدتم مبارکت باشه عزیزم هر چند مامانی یادش رفت عکساشو بذاره... با آرزوی بهترینها برای شایلین عزیزم و مامان مهربونش
مامانی
پاسخ
مرسی منصوره جونم ممنونم. وای عزیزم شایلین اینقد ریخت و پاشش زیاده که من حواسم به اون چیزا نمیرسه. چشم به زودی عکسشو میذارم.
مامان بهار
7 آبان 93 1:02
مبارکه عزیزه دلم.نامدار باشی دخترکم. ببخش دیر سزدم و تبریک گفتم آخه نبودم .کلی دلم هواتونو کرده بود.همیشه پاینده باشید
مامانی
پاسخ
وای بهار جونم بالاخره اومدی خیلی نگرانت بودم. مرسی گلم. میام به وبت سر میزنم. بووووووووووووسسسسس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد