شایلینشایلین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

shaylin1

دخترک شیرین من

1393/4/4 12:18
نویسنده : مامانی
750 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

مامانو ببخش که اینقد دیر به دیر میاد و برات کمتر مینویسه.کمی مشکل دارم ولی امیدوارم به زودی بهترتر بشم.

چندی پیش با خاله فرناز همکارم و دخترش مهرک نازنین رفتیم پارک لاله تا نمایش قندک رو ببینیم. شما نازگلا خیلی با هم خوب بودید البته مهرک دختر ناز و آرومیه و شما ورجه وورجت زیاده که هر دوتون به ماماناتون رفتین دیگه چه میشه کرد. منم کوچیکتر بودم خیلی شیطون بودم و الانم اگه حالم خوب باشه ورجه وورجهام زیاده مثل خودت.خجالتتو سالن نمایش هم اولاش بدقلقی کردی چون صدای  پیرمرد قصه خیلی بلند بود و اذیت کننده بود و شما همش میگفتی بریم من میترسم. بالاخره جو قصه برات خوشایند شد و دوام آوردی. بعد از نمایش هم کمی تو پارک بازی کردین و برگشتیم خونه.

اینم از عکسای شما نازنینای قند و عسل خودمون

شایلین و مهرک در محوطه مقابل سالن نمایش کانون فکری

 

 

الهییییییییییییییییی، جا نبود همینجوری راحت نشستن و منتظرن در سالن باز بشهبغل

چند روز پیش به دنبال سرماخوردگی خفیف بهانه های دختر شیرین من شروع شد: من سرما خوردم نباید برم مهد جواب من:نه عزیزم اونقدم حالت بد نیست من کارم زیاده بهتره بری مهد. دخترک شیرین: نههههههههههه من نمیرم مهد سرفه سرفه سرفه. دیدی دارم سرفه میکنم بعد آب بینیشو میکشه بالا، دیدی آبریزشم دارم خوب نباید برم مهد.دلخورشب خوابیدیم. صبح که بیدار شد پاشو کرد تو یه کفش نمیرم که نمیرمخسته منم حاضرش کردم با خودم آوردمش اداره. بماند چه بلاهایی سرم آورد. گفتم شایلین توبه دیگه نمیارمت اداره. اینجا حوزه ریاسته یه کوچولو صدا توجه همه رئیس رؤسا رو جلب میکنه ممکنه اخراجم کنن. ولی دخترک هزار بلا سرم  آورد. من توبه شکستم و روز دیگر با ناله و شکوه دوباره مجبور شدم بیارمش اداره. این صحنه استراحت ناز گل ما در اتاق مادر در اداره است.عینک

دیشب تو خونه مامان جون بعد از اینکه من و مامان جون نماز خوندیم دخترک شیرین من چادر و جانماز رو برداشت و مشغول عبادت شد. الهی فدای اون موهای پریشون و رکوع و سجودت بشم عزیزترینم.با اون قلب پاکت دعایمان کن. عبادتت قبول ملوسکممحبتبوس

عاشقتم نفس

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (6)

امیتیس
8 تیر 93 18:56
ماشاالله این دختر خانم ما چقدر چادر نماز بهش می آد.
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جون. بووووووووووس
❤مامان محمد و ساقی❤
10 تیر 93 12:32
سلام مهتاب جون خوبی عاشق این عکس شایلین جون شدم که داره نماز میخونه ایشالله ایام به کام باشه و همیشه بهتون در کنار دوستان خوبتون خوش بگذره
مامانی
پاسخ
سلام مینا جون مرسی از حضور قشنگت تو وبمون. ایشالا شما هم همیشه خوش باشین.
مامان ملینا
12 تیر 93 0:31
مامانی عجب جایی تونستی براش درست کنی تو اداره.خب معلومه بازم وسوسه میشه که بیادعزیزم فدای اون چادر سر کردن و نگاه کردنت که مثل ماه شدی
مامانی
پاسخ
مرسیییییییییییی گلم.
سولماز
14 تیر 93 23:07
سلام خسته نباشی امیدوارم حالت زود زود بهتر شود ماشاالله به شایلین مردم برای استراحتگاه پرنسس
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم مرسی.ایشالا.آره دخترم وقتی میاد اداره خیلی بهش خوش میگذره
مامان بهار
15 تیر 93 14:45
الهی چه سجده ای کرده. ممنون سرم زدی دوست با معرفتم.
مامانی
پاسخ
مامان تارا و باربد
21 تیر 93 11:59
ای شیطون بلای وروجک انگار تو هم بله فضل خانوم مهد نرفتی بهونه آوردی کاملا درکت می کنم دوستم وقتی گفتی توبه یعنی چه ما هم توبه کردیم مدتیه ببوسش به جای من این خانوم کوچولو رو
مامانی
پاسخ
خاله جون اگه بدونی مدتیه چی به روزگار مامانم میارم. مامانم هم که بیحوصله هست هی کم میاره ولی من از رو نمیرم که
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به shaylin1 می باشد